rezvaneh_majidi
rezvaneh_majidi
سومین جلسه/یکشنبه هشتم اسفند
امروز ده دقیقه ساعتم را زودتر کوک کردم که سریع تر به کلاس تکنولوژی های ارتباطی برسم تا دیگه مثل جلسه گذشته دنبال جایی برای نشستم نباشم؛ خدا را شکر که زود به موقع به کلاس رسیدم و کلاس هنوز شلوغ نبود بنابراین جایی برای نشستن انتخاب کردم، دو دقیقه بعد استاد با اون لیوان همیشگی اش وارد کلاس شد و بچه ها هم یکی یکی به کلاس اضافه می شدند. موس کامپیوتر را به دست گرفتم و خواستم وارد سیستم شوم اما ازم پسورد خواست، بازم خودم را نباختم، تمامی رموز معروف یک دو سه، سه دو یک، یک دو سه چهار و... را امتحان کردم اما انگار نه انگار...این کلاس سر ناسازگاری با ما دارد؛ امروز هم که زود رسیدم باز هم از داشتن کامپیوتر محروم شدم...
در این جلسه استاد که به قول خودش شب قبل نخوابیده کمی بی اعصاب بود و مدام به بچه ها که در حال پچ پچ بودند تذکر می داد که ساکت باشید بچه ها پنج دقیقه ساکت بودند و باز صبحت های خود را از سر می گرفتند این بار استاد دهکردی عصبانی شد چیزی بی سابقه که من در دو کلاس قبلی تا کنون ندیده بودم و بلاخره با این عصبانیت توانست کلاس را آرام کند. اما بعد ایشان از بچه ها عذر خواهی کردند و دلیل بدخلقی خود را شب بیداری اعلام کردند.
دکتر دهکردی در سومین جلسه کلاس تکنولوژی های ارتباطی به خواندن متن های یادداشت شده در وبلاگ بچه ها و آموزش چگونگی ترجمه اخبار با وارد کردن لینک خبر در"google translate" پرداخت و گفتند که برای جلسه آینده یک خبر را با روش آموزش داده شده توییت کنید و درباره ی یکی از شبکه های مجازی نیز مطالعه کنید.
دومین جلسه/یکشنبه اول اسفند
امروز مترو یک ربع در ایستگاه بهارستان، متوقف شد و هیچ جوره قصد حرکت نداشت تا اینکه فهمیدم مترو دیگری در ایستگاه بعدی خراب شده و مشغول تعمیر آن هستند؛ فقط کافیه یک روز کلاس ساعت هشت صبح داشته باشی آن هم کلاسی که جای نشستن در آن غنیمت است و چند دقیقه دیرتر از خانه بیرون زده باشی تمامی عوامل دست به دست هم می دهند که این بدشانسی ها تکمیل شود.در قطار یکی هم قصد ندارد محض رضای خدا از روی این صندلی ها بلند شود از بس که یک لنگی ایستاده ام قریب است که زیر پایم، علف که بماند درخت سبز شود. آقای راننده از پشت بلندگو اعلام می کند که چند ایستگاهی توقف ندارد و این برای ما ته خطی ها خبری خشنود کننده است. بلاخره به هر جان کندنی به خود را به دانشکده می رسانم به ساعتم نگاه می کنم ۸:۲۰ بهم دهن کجی می کند؛ پشت در کلاس می ایستم و نفسی تازه می کنم و وارد می شوم استاد نگاهی می اندازد می گوید و خانم مجیدی چرا دیر می آیی؟ عذر خواهی می کنم به کلاس نگاهی می اندازم همه صندلی ها پر است و هر کس مشغول خوش و بش با بغل دستیش است چشم هایم را باز می کنم که جایی را پیدا کنم، آن گوشه ته کلاس یه صندلی خالی ست جلو می روم و بلاخره مستقر می شوم.
انگار موضوع کلاس تایپ ده انگشتی است از بغل دستیم می پرسم که چی به چی است و او برایم توضیح می دهد؛ در ادامه استاد از "soundcloud" که یک شبکه اجتماعی است و کارایی آن به اشتراک گذاشتن صوت است و رادیوهای مختلف می توانند برنامه های خود را در این سایت به اشتراک بگذارند؛ برایمان می گوید. وی به بچه ها برای ساخت هر چه سریعتر وبلاگ, توتیتر, اکانت gmail و... تذکر جدی می دهد.
ساعت هشت صبح کلاس تکنولوژی های ارتباطی با استاد دهکردی؛ اساسا کلاس های ساعت هشت صبح از ملال آورترین و سخت ترین کارهای دنیاست! به سختی ساعت شش صبح از خواب بلند می شوم و شرق به غرب تهران را با انواع وسیله نقلیه عمومی می پیمایم تا به موقع سرکلاس حاضر شوم؛ اما دیر رسیده ام و استاد سرکلاس است. استاد دهکردی؛ با او از ترم دوم در دانشکده سابق و با درس اصول علم سیاست آشنا شدم و ترم پنج را با درس اندیشه های سیاسی قرن بیست با وی گذراندم و اکنون در ترم هفت بار دیگر با او کلاس دارم اما این بار با درسی متفاوت تر از دروس گذشته! نگاهی به استاد می اندازم همان مرد سه چهار سال پیش است، قد بلند، همان عینک و طرز لباس پوشیدن همیشگی، همان حرف ها و همان ضرب المثل همیشگی "نمد سبزوار از پشم است زیر ابروی مردمان چشم است". او نام تمام بچه ها را حتی با اسم کوچک در خاطر دارد. کلاس در فضایی متفاوت برگزار شد رو به روی بچه ها علاوه بر یک تخته سفید یک سیستم هم هست که به وسیله آن قرار است شق القمر کنیم! استاد ابتدا اهداف این کلاس از جمله آشنایی با ابزار ارتباطی، استفاده از تکنولوژی ارتباطی و مباحث نظری را مطرح کرد سپس درس را با گفتن مطالبی راجع به تلگراف آغاز کرد؛ وی گفت تلگراف توسط چارلز استون و ویلیام کوک زودتر از ساموئل مورس اختراع شد در واقع مورس الفبای مورس را ایجاد کرد که این الفبا برای انتقال اطلاعات بود. اکنون الفبای مورس در ناوبری، امداد کوهستان، جاسوسی و... استفاده می شود. استاد در ادامه کلاس گفتند باید تا حدودی با این الفبا به عنوان دانشجوی ارتباطات آشنایی داشته باشید ضمن اینکه یک وبلاگ برای شرح وقایع روزهای یکشنبه لازم است.